اگر محرم هم نبود دق می کردیم از ناملایمات و نامردیهای زمانه...
محرم که می شود عقده دل سر باز می کند و انگار که مدتهاست دنبال کسی بوده تا آرامش کند با اغوش باز محرم را بغل می کند و زار زار گریه می کند...
نمی دانم چرا نمی توانم حرف دلم را راحت بزنم...
فقط دلم می خواهد زودتر محرم برسد و گوشه ای از مسجد بنشینم و آرام آرام غرق شوم در روضه ی حسین و چشمانم خیس شود از غم سالار شهیدان...
چقدر دلم برای محرم تنگ شده...
و چقدر دلم می سوزد برای کسی که حسین ندارد...
به امید ظهور منتقم حسین و آمدنش تا بشناساند حسین را به تمام آزادگان جهان.
دلم روضه می خواهد...
«السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام»
« وسلام علی الباکین علی الحسین»
[ دوشنبه 91/8/22 ] [ 5:24 عصر ] [ عقل نوشته های یک دانشجو ]