این روزها بد جوری دلم هوای طرح ولایت کرده....به جرات می توانم بگویم شیرین ترین و پربارترین روزهای زندگیم بود...تعدادی از دانشجویان از سراسر کشور در یکی از دانشگاه ها به مدت یک ماه تحت آموزش مبانی اندیشه های اسلامی بودند توسط اساتیدی مجرب و متخصص در علوم دینی.
با خودم فکر میکردم چگونه می توان چنین محیطی را ایجاد کرد تا نه تنها تمام دانشجویان که همه ی جوان ها بتوانند این دوره را بگذرانند و از شیرینی اش لذت ببرند؛ که به این نتیجه رسیدم که بهترین و کم هزینه ترین راه برای ایجاد محیطی این چنینی با هزینه کم و در عین حال علمی و معنوی و پربار، همین مسنجرها و اتاق های گفتگویی است که متاسفانه هنوز هم نمی دانیم باید چطور از آن استفاده کنیم که هم به درد دینمان بخورد و هم دنیا...بسیاری از جوان ها با این محیط ها سر و کار دارند ولی اغلب به بطالت و گناه می گذرد و دست آخر آنها می مانند و عمری که تلف شده است و علمی که عایدشان نشده.
حال که مسئولین فرهنگی ما گویا در خواب هستند و برایشان مهم نیست که چه بر جوان ها می گذرد، اساتید و روحانیون متخصص همت کنند و این محیط را ایجاد کنند.
البته در بعضی از سایت ها و مسنجرها اینگونه کلاس ها برگزار می شود اما در سطح خیلی پایینی هستند و اکثرا همیشگی نیستند و وقفه ایجاد می شود در کارشان.
کاش کسانی بودند و این کارها را انجام میدادند، واقعا از این محیط ها می شود بهتر از اینها استفاده کرد، ولی همه ما خواب هستیم و بی تفاوت می گذریم...
کاش آهنگرانی داشتیم تا برای اساتید و روحانیون امروز ما می خواند که:
ای لشکر صاحب زمان آماده باش، آماده باش...
کاش باورمان می شد و باورشان می شد مسئولین فرهنگی این کشور، که جنگ است از نوع فرهنگی اش و ما داریم قربانی هایی می دهیم که نامشان شهید نیست، معتاد است و لاابالی و اراذل و اوباش و بی حجاب و بی حیا و....
[ چهارشنبه 90/8/4 ] [ 5:5 عصر ] [ عقل نوشته های یک دانشجو ]