اخراجی ها را دیدم و چه به دل نشست حرفی که از دلی پردرد برآمده بود و چه شلوغ بود و پر ازدحام سالنی که سالهاست پر از خالیست و بعد از اخراجی های 2 چنین روزی را به خود ندیده بود...
بیچاره سینما باید دوباره صبور باشد و تحمل کند تنهایی را، تا اینکه مگر دوباره اخراجی هایی اکران شود...
اخراجی ها باز هم حرف دل مردم را زد و باز هم همه با دیالوگ ها و تصاویرش، هم خندیدند و هم گریستند.
و راست گفته بود آقای ده نمکی در ((دیروز - امروز - فردا )) که اخراجی های 3، حرف اصلی من است.
حرف اصلی او و همه ما...
ولی از سبزک های متوهم که معدودی از آنها را دور و برم تحمل می کنم، شنیدم که دیدن اخراجی ها را تحریم کرده اند برای خودشان و آن را توهینی به خود می دانند. جالب بود که می گفتند زهره کوهنورد را در این فیلم مسخره کرده اند؛ چه جالب است هر کس می تواند جایگاه خودش را به راحتی در این فیلم پیدا کند.
در اخراجی ها همه جایگاه دارند، مسئولین و مردم با انواع تفکرات و تیپ های شخصیتی.
عجیب تر از همه برایم این بود که سبزک ها فیلم را ندیده، تحریمش کردند!!!
اما همه ی این سوختن ها نشان از این دارد که هنوز هم سبزک های اموی در حال سوختن اند...
ما باز هم اخراجی ها را خواهیم دید....تا کور شود هر آنکه نتواند دید.
با تمام وجود برای سلامتی و موفقیت استاد مسعود ده نمکی دعا می کنیم و از خدا می خواهیم که کارگردان هایی با این دل و جرات و بصیرت را زیاد کند.
[ دوشنبه 90/1/15 ] [ 7:32 عصر ] [ عقل نوشته های یک دانشجو ]