سفارش تبلیغ
صبا ویژن
من رمضان را با نوای حاج منصور می شناسم نه ربنای شجریان!

 

حاج منصور ارضی.ماه رمضان89.

چرا دروغ بگویم ربنای شجریان را بسیار دوست داشتم و موقع افطار که میشد با ربنایی که سالها نمی دانستم شجریان می خواندش سر سفره افطار می نشستم...اما...
اما دو سال است که نه تنها از این نوا خوشم نمی آید که متنفرم. برایم عجیب است که چرا هنوز بعضی ها اصرار دارند که حتما دم افطار، ربنای او را بشنوند...
من هر صدا و نوایی را گوش نمی دهم!
من از صدایی که از حنجره ی خدایی بیرون نیاید بدم می آید حتی اگر تمام تکنیک ها و ریزه کاریهای خوانندگی را بلد باشد!
من صدای چه چه های شجریان را دوست ندارم چون بوی خدا نمی دهند ؛ آری صدا هم بو دارد... بعضی صداها بوی تعفن می دهند و بعضی دیگر عطر سیب!!!
من نوای ((کربلا کربلا ما داریم می آییم)) رزمنده ای را که چیزی از موسیقی نمی داند ترجیح می دهم بر هر نوایی که صاحبش گم کرده هویتش را!
راستش وقتی به کارنامه شجریان نگاه می کنم و موسیقی هایی که خوانده از او بدم می آید... چرا در این کارنامه یک بار حرفی از امام و انقلاب نیامد؟ در هشت سال جنگ  و دوران تحمل سختی های جانفرسا از جانب مردم،  او حتی یک بار هم برای این مردم نخواند و در کنارشان نبود و خبرش را  فقط در کنسرت های خارج از کشورش می شنیدیم.
می گفت من سیاسی نیستم ولی در جریان فتنه نمایان شد و در شبکه های بیگانه علیه این مرزو بوم و آرمان هایش حرف زد. آری او سیاسی نیست فقط از فتنه خوشش می آید.
یکی از دوستان که به او ارادت دارم در کامنتی به من گفته
((حیف این وبلاگ نیست اسم این شجریان ... رو توش بنویسی)) و من به او حق می دهم از شجریان بدش بیاید. اما باید گفت از بدها، تا خوبها بیشتر نمایان شوند. تا شوری نمک را نچشی شیرینی شکر را نمی فهمی و من می گویم از شجریان و بدی هایش تا قدر سقایی ها را بدانیم قبل از اینکه با ما خداحافظی کنند. من وقتی خبر فوت رضا سقایی را شنیدم. باور کنید گریستم...نوای دایه دایه اش را بسیار دوست داشتم و دارم.سقایی جانیاز جنگ بود و برای این انقلاب از هنرش استفاده کرده بود اما صفار هرندی و ضرغامی و.. هیچ گاه او را به تلویزیون دعوت نکردند تا ناز کند همان گونه که شجریان ناز کرد برایشان و نیامد و اجازه نداد که صدایش از صدا و سیمای ما پخش شود.
باید بگویم آقای دولت نهم و دهم شما هم اهل هنر را نمی شناسید و هنر متعهد را نمی دانید چیست؟؟؟ چه بگویم که اگر بنا بر گفتن باشد این قصه سر دراز دارد
...

اما این هم کار خداست...!
فکر می کنم تنها کار هنر ی دینی که در کارنامه ی او ثبت شده بود همین ربنا بود که مردم دم افطار شاید برای خواننده اش دعا می کردند...و خود او به دست خودش باعث شد که این خیر از او برداشته شود و خیلی ها از ربنایش متنفر شوند و اگر از این طریق ثوابی به او می رسید زائل شود...واقعا که انسان چقدر جاهل است!!!!
و اما راستش من رمضان را با نوای عرشی حاج منصور ارضی می شناسم نه ربنای شجریان!
صدای ملکوتی حاج منصور است که مرا به رمضان دعوت می کند و می برد تا به آسمان ها
...!
مناجات های سحر حاج منصور است که دلم را آشنا می کند با ابوحمزه و چشمانم را خیس می کند از اشک توبه
...!
نوای زیبای حاج منصور است که سحرها را زینت می دهد و عرشیمان می کند و با ابوحمزه هایش جان تازه می گیریم و می رسیم به دعای وداع
...!
اگر صدای حاج منصور را در ماه رمضان  نشنوم رمضانم چیزی کم دارد...!
من روزه ام را با نوای شیرین او افطار می کنم
...!
سحرهایم را با مناجاتهای دل چسبش می گذرانم و روزهای آخر رمضان که می شود اگر دعای وداع حاجی نباشد دوری از رمضان می کشد مرا...!
              
        ...و حقیقت این است که من رمضان را با نوای حاج منصور می شناسم نه ربنای شجریان!

این مطلب در سایتهای ((رجانیوز)) ، ((قطار)) و ((عمارنامه)) و وبلاگهای ((هیئت گرافیک)) و ((درد دلهای من)) پوشش داده شد.



[ جمعه 89/5/29 ] [ 7:1 عصر ] [ عقل نوشته های یک دانشجو ]

نظر