اين كوچه سرزمين طوي من است
كه نام شما بر آن خورد
به رسم ميعادگاه عشق!
هرچند پيچك روي ديوارهايش از آبياري
و صبر سال ها آنقدر قد كشيده است
كه عهد اشك و انتظار را براي برگ هاي
جوانش معنا كند ...
اما امان از روزهايي كه
چله هاي دعاي عهد تمام و چشم ها به ابتداي
اين كوچه خشك مي شود
و نمي آيي ...
امان از دلي كه واژه صبر هم در
اندوه نيامدنت برايش بي صبري مي كند!
و او هر صبح جمعه پر از تمناي عطر ريحانه
سيني اسپند به دست
راهي كوچه مي شود و
ندبه كنان پا به زمين مي گويد :
دستم به دامنت خدايا
اين مسافر ما دير كرده ...
او را برسان !
اللهم عجل لوليك الفرج
تبريكات فراوان ما را به واسطه اين ميلاد پر بركت پذيرا باشيد .